دریای خَزَر یا دریای مازَندَران یا دریای کاسپیَن ، پهنهای آبی است که از جنوب به ایران، از شمال به روسیه، از غرب به روسیه و جمهوری آذربایجان و از شرق به جمهوریهای ترکمنستان و قزاقستان محدود میشود.
دریای خزر که گاهی بزرگترین دریاچه جهان و گاهی کوچکترین دریای خودکفای کره زمین طبقهبندی میشود، بزرگترین پهنه آبی محصور در خشکی است. طول آن حدود ۱۰۳۰ تا ۱۲۰۰ کیلومتر و عرض آن بین ۱۹۶ تا ۴۳۵ کیلومتر است. سطح دریای خزر پائینتر از سطح دریاهای آزاد است و اکنون (ابتدای سده بیستویکم) ۲۶٬۵ تا ۲۸ متر پایینتر از سطح دریا است. خط ساحلی دریا حدود ۷ هزار کیلومتر، مساحت آن ۳۷۱ تا ۳۸۶ هزار کیلومترمربع (یک و نیم برابر خلیج فارس) و حجم آب آن نیز ۷۸۷۰۰ کیلومترمکعب است.
دریای خزر در گذشته بخشی از دریای تتیس بود که اقیانوس آرام را به اقیانوس اطلس متصل میکرد. از حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیون سال پیش به تدریج راه این دریا ابتدا به اقیانوس آرام و سپس به اقیانوس اطلس بسته شد. در سال ۱۹۵۲، شوروی رود دُن و ولگا را با ایجاد آبراهی مصنوعی به هم پیوست تا کشتیهای کوچک بتوانند از دریای خزر به دریای آزوف و دریای سیاه بروند. بدینسان دریای خزر دوباره به دریاهای آزاد راه یافت.
قسمت شمالی این دریا بسیار کمعمق است. به طوری که تنها نیم درصد آب دریا در یکچهارم شمالی دریا قرار دارد و عمق آن به طور میانگین کمتر از ۵ متر است. حدود ۱۳۰ رودخانه به این دریا میریزند که اکثر آنها از شمال غربی به دریا میپیوندند. بزرگترین آنها رود ولگا است که هر سال به طور میانگین ۲۴۱ کیلومتر مکعب آب را وارد دریای خزر میکند. رودهای کورا ۱۳، اترک ۸٫۵، اورال ۸٫۱ و سولاک ۴ کیلومتر مکعب آب را سالانه وارد دریا میکنند.
طبیعت بسته خزر آن را منزلگاه جانوران و گیاهان منحصربهفردی کرده است اما در عین حال موجب شده تا در مقابل آلودگیهای کشاورزی و صنعتی و نفتی بسیار آسیبپذیر باشد.
این دریا از نظر منابع نفت و گاز بسیار غنی است و ذخایر نفتی آن حدود ۱۷ تا ۳۵ میلیارد بشکه برآورد میشود. بخشی از نفت دریاچه که از میدان نفتی باکو پایتخت جمهوری آذربایجان برداشت میشود از طریق خط لوله باکو-تفلیس-جیهان به سواحل مدیترانه منتقل میشود.
از منابع مهم این دریا؛ ذخایر نفت و گاز موجود در زیر بستر دریا و همچنین انواع ماهیان خاویاری را میتوان نام برد.
مطابق بخشنامه دولتی سال ۱۳۸۱ نام رسمی دریای شمال ایران در مکاتبات فارسی دریای خزر و در مکاتبات انگلیسی Caspian Sea است.[۱۴] همانگونه که در مورد بسیاری دیگر از عوارض جغرافیایی جهان رایج است برای این دریا نیز نامهای متفاوتی در زمانهای گوناگون استفاده شدهاست؛ ولی «دریای هیرکان» و «دریای کاسپی» از نظر تاریخی مطرح تر بوده است.
دریای گرگان
دریای گرگان یا دریای ورکانه نام این دریاچهٔ بزرگ در عهد هخامنشیان و همچنین اشکانیان است که در واقع یک ساتراپی (شهربانی یا در واقع استانداری امروزین) بودهاست. ورکانه نام پارسی آن و هیرکانیا ([Hyrcania]) نام یونانیش میباشد. این نامگذاری بدان جهت است که ورک به معنی گرگ در پارسی امروزین و ورکانه به معنی همان گرگان است و هیرکانیا گرگان بزرگترین و آبادترین شهر در اطراف آن دریا بود. نام یونانی آن هیرکانیا (Hyrcania) نامی علمی است که غربیان به جنگلها و ببرهای شمال ایران دادهاند. اعرابی که به تازگی به ایران تاخته بودند آن را دریای گرگان (بحر جرجان) مینامیدهاند.
دریای کاسپی
به باور عنایتالله رضا، در کتاب نام دریای شمال ایران، محتملترین نام امروز برای این دریا، دریای کاسپین است. که البته کاسپین شکل اروپایی نام کاسپی و ناهماهنگ با اصول زبان فارسی است. کَسپین/کاسپین/کاسپیس/کاسپیش... اصطلاحی است که در بسیاری از زبانهای غربی و حتی در زبان عبری برای دریایٔ شمال ایران به کار میبرند. کاسپیها مردمانی سفیدپوست بودند که از هزاره دوم پیش از میلاد تا دوره ساسانی، مکتوبها واشارههایی به حضور آنها در منطقه اشاره شده است. کاسپین، صفت وصفی یا نسبتی در زبانهای انگلیسی و فرانسوی است برای «کاسپی» است. اگر بخواهیم بصورت مفرد با پسوند فارسی، آنرا تلفظ کنیم، به دلیل گرفتن «یای نسبت» باید «کاسپی» بگوییم و آوردن شکل کاسپین در فارسی نادرست است، همانگونه که بقیهٔ کشورها این دریای را با پسوند خود بیان میکنند. نام دریایٔ «کاسپی» در زبان یونانی Kaspia Thalassa، لاتینی Mare Caspium و در آلمانی Caspisches see در انگلیسی Caspian Sea است. بهطور کلی دو نام «هیرکانیها» و «کاسپی» قدیمی ترین نامهای این دریا هستند و آنهارا باید اساس گرفت.
دریای خزر
در هیچیک از نوشتههای مؤلفان شرقی و غربی دوران پیش از اسلام نامی از «خزر» بر دریای شمال ایران دیده نشدهاست. در نوشتههای مؤلفین اسلامی، این دریا در کنار نامهای دیگر، خزر هم نامیده شدهاست. در آغاز سدهٔ هفتم میلادی قوم خزران در دشتهای سفلای رود تِرِکْ و رود ولگا و شمال قفقاز سکنی داشتند. به عبارت دیگر این قوم در بین شمالغربی این دریا و دریای سیاه سکونت داشتند. خزرها به همراه دیگر اقوام بیابانگرد شمال قفقاز، در زمان ساسانیان، بارها و بارها به سرزمین ایران میتاختند و پس از حضور کوتاه مدت خود معمولاً به دست سپاه ساسانی از مرزهای ایران بیرون رانده میشدند. این قوم همواره با بیزانس بر ضد ایران همپیمان بود. بنای استحکامات بزرگی چون شهر دربند در شمال قفقاز در عهد ساسانیان، که برای جلوگیری از حملات خزران صورت گرفت، هنوز پا برجاست. و کوتاه سازی دست ایرانیان از این دریا برمیگردد. تا پیش از حمله عرب به قفقاز در اسناد دیده نشده این دریا را «دریای خزر» بنامند. اما این که خزران از ناحیه رود کورا قفقاز جنوبی را مورد حمله قرار میدادند این تصور را در ذهن فاتحان عرب ایجاد کرد که دریای شمال ایران را دریای خزر بنامند. دریاهای سیاه و آزوف هم در روزگار فعالیت خانات خزر، خزر نامیده شدهاند.
دریای گیلان
کهنترین سندی که در آن از دریای شمال ایران به نام دریای گیلان نام برده شده، کتاب مفقوده «خوتای نامگ» نگارش یافته در سدههای ششم تا هفتم میلادی یعنی در سالهای پایانی پادشاهی سلسله ساسانیان بودهاست. پس از حدود ۴۰۰ سال بعد از نگارش کتاب خوتای نامگ، فردوسی در شاهنامه از طریق ترجمه متن زبان پهلوی خدای نامه به زبان نثر فارسی دری، به تنظیم شاهنامه دستزد و در دو بیت از دریای شمال ایران به عنوان دریای گیلان نام برد. ز دریای گیلان چن ابر سیاه دُمادُم به ساری رسیده سپاه ز یک سو به دریای گیلان رهست چراگاه اسپان و جای نشست
دریای مازندران
هیچگاه در متون و آثار مورخان و جغرافی نگاران این دریا، مازندران نام نداشتهاست.ایرانیان تنها مردمی هستند که از ۱۳۱۶ این دریا را مازندران مینامند. نام دریای مازندران و دریای خزر در ۵۰ سال گذشته در رسانههای گروهی ایران رایج بوده است. در سال ۱۳۶۱ دولت نام دریای مازندران را نام رسمی اعلام کرد.
منابع انرژی
دریای خزر دارای ذخایر عظیمی از سوختهای هیدروکربنی میباشد. کشور جمهوری آذربایجان، عمده برداشتکننده منابع انرژی این دریا میباشد. در سال۲۰۱۲، جمهوری آذربایجان روزانه ۸۹۰ هزار بشکه نفت از حوزه جغرافیایی خود در دریای خزر استخراج میکرد. رتبههای بعدی را ترکمنستان با ۴۶ هزار بشکه، روسیه با ۶ هزار بشکه و قزاقستان با ۳ هزار بشکه نفت، به خود اختصاص میدهند. این در حالی است که کشور ایران، در این منطقه هیچگونه برنامه عملی در خصوص برداشت نفت و گاز تدوین نکرده است و تنها به مطالعه و نقشهبرداری اکتفا کرده است که دلیل آن را میتوان در اتکای ایران به منابع عظیم و قابل اتکای نفت و گاز موجود در خلیج فارس عنوان کرد.