"زقّوم" نام گیاه تلخ و بد بو و بد طعم است که شیره آن اگر به بدن برسد ورم می کند. این گیاه، غذای دوزخیان است. "نُزُل" به آن چیزی گفته می شود که برای پذیرایی مقدماتی مهمان آماده می شود و "هیم" نام مرضی است که شتر به آن گرفتار می شود و هر چه آب می نوشد سیراب نمی شود تا بمیرد، همچنین به زمین ریگزار گفته می شود که هر چه آب در آن بریزند فرو می رود.

غذاهای تلخ دنیوی را انسان یا نمی خورد، که در اخرت، گنهکار باید بخورد "لآکلون"، یا کم می خورد، که در آخرت باید سیر بخورد "فمالئون منها البطون"، یا با غذای دیگران جبران می کند، که در آخرت غذای دیگرش آب جوش است "من الحمیم"، و یا با بی میلی می خورد، که در آن روز مثل شتر تشنه به آب رسیده می خورد "شرب الهیم".

 در آیات قبل بیان شد که اصحاب شما در معاد تردید داشته و می گفتند: آیا اگر مردیم و خاک شدیم، باز زنده می شویم؟ از این آیه به بعد خداوند نمونه های قدرت خود را در دنیا بیان می کند تا استبعاد قیامت را برطرف کند.

استدلال های قرآن، فراتر از زمان و مکان است و تاریخ مصرف ندارد و به مقطعی از زمان و مکانی خاص تعلق ندارد. نطفه در رحم و بذر در زمین، در هر زمان و مکان برای همه روشن است.

مخفی بودن زمان مرگ حکیمانه است و فوایدی را به دنبال دارد. از یک سو آماده باش انسان که هر لحظه ممکن است مرگ فرارسد و از سوی دیگر جریان عادی زندگی، زیرا منتظر زمان معینی برای مرگ نیست وگرنه زندگی برای او تلخ می شد.

گرچه برخی مقدمات تولید نسل، هم چون آمیزش و ریزش نطفه در رحم، به دست انسان است، اما تلقیح نطفه و تخمک و رشد آن در چند مرحله و حفظ و تبدیل آن به یک انسان کامل با ویژگی های منحصر به فرد، تنها کار خداوند است "ءانتم تخلقونه ام نحن الخالقون"، حتی اگر بشر، در خارج از رحم همانند سازی کند، باز هم از قدرت الهی نمی کاهد و خالقیت او را زیر سؤال نمی برد، زیرا این تأثیر و تأثر به دست توانای خداوند است و بشر در طراحی مراحل آفرینش نقشی ندارد.

"حُطام" به معنی شکستن و خرد شدن و "تفکهون" به معنای میو ه خوردن، فکاهی گفتن و تعجب و پشیمانی آمده است. "مغرمون" از "غرامت" به معنای پرداخت خسارت و زیان دیدن است.

اگر کمی دقت کنیم، زمین، بدن انسان را به خاک تبدیل می کند ولی بذر را به خاک تبدیل نمی کند. دانه درون زمین دو حرکت متضاد دارد، ساقه به سوی بالا و ریشه به سوی پایین می رود. ریشه، مواد غذایی را جذب و ساقه، مزاحم خود را حتی اگر سفت باشد دفع می کند. یک دانه به چند خوشه تبدیل می شود و تولید مثل می کند.

هر نوع تغییر و تحولی در طبیعت، برای خداوند یکسان است. حیات یا مرگ موجودات، شیرینی یا تلخی آب، همه در نزد قدرت خداوند یکسان است "خلقناکم... قدّرنا بینکم الموت" ، "نحن الزارعون... لجعلناه حطاماً" ، "تشربون... جعلناه اجاجاً".

یکی از راه های خداشناسی، فرض خلاف وضع موجود است، چنان که گفته اند: "تعرف الاشیاء باضدادها" یعنی با تصور ضد هر چیزی، جایگاه و اهمیت آن چیز مشخص می شود، مثلاً: اگر هر یک از شب یا روز طولانی شود، اگر آب ها به زمین فرو رود، اگر کشت ها همه خار شود، اگر آب ها تلخ شود و .... چه کسی می تواند آن را به وضع موجود تبدیل کند؟

آری اگر انسان به این نکته توجه داشته باشد که هر چه دارد، هر لحظه در معرض تغییر و نابودی است و به پیامدهای از دست دادن آنها بیاندیشد، ارزش نعمت های موجود را بهتر درک خواهد کرد و به لطف و قدرت الهی بیشتر پی می برد.

 "مُزن" به ابر سفید باران زا گفته می شود، "اُجاج" آب شور همراه با تلخی است.

در حدیث می خوانیم: هر گاه رسول خدا(ص) آب می نوشید، می فرمود: "الحمدلله الّذی سقانی عَذباً فُراتاً برحمته و لم یجعله مِلحاً اُجاجاً بذنوبی"، خدا رو شکر که به واسطه رحمتش به ما آب گوارا نوشاند و به خاطر گناهان ما، آن را شور قرار نداد.

توجه به نقش آب در رفع تشنگی "تشربون"، نحوه پیدایش آب "من المزن"، فرو آمدن باران "نحن المنزلون"، و مزه و طعم آن "لو نشاء لجعلناه اجاجاً"، انسان را به شکرگذاری وا می دارد "فلولا تشکرون".

الطاف دائمی خداوند، نشانه عجز او از تغییر و تحول نیست. جمله "لو نشاء" به معنای آن است که ما آب را شور نمی کنیم ولی می توانیم این کار را انجام دهیم.

توجه به نعمت ها، هم اعتقاد توحیدی انسان را بالا می برد "نحن الزارعون... نحن المنزلون"، هم روحیه تشکر را در انسان زنده می کند و هم استبعاد زنده شدن دوباره و معاد را برطرف می کند.

 "تورون" از "وری" به معنای خارج کردن چیزی پنهان است، "وراء" یعنی باطن و پشت چیز. چون دو سنگ چخماق را به هم زنند، آتش نهفته در آن خارج می شود، به این عمل "ایراء" می گویند.

"مُقوین" از "قوایه" به معنای بیابان است. به بیابان گرد و مسافر "مقوی" گفته می شود.

از آیه 47 که تردید در معاد مطرح شد، تا این آیات، خداوند بیش از بیست مرتبه مردم را خطاب کرده و آنان را به فکر و تدبیر در چگونگی به وجود آمدن کشت و آب و آتش و آفرینش انسان دعوت کرده است تا تردید نابجای کافران را برطرف کند.

در این آیات، عناصر چهارگانه آب، خاک، باد و آتش، مطرح شده است که همه تحت فرمان الهی و وسیله ای برای شناخت خداوند و پی بردن به قدرت او هستند.

خداوند در این سوره، چهار مرتبه از مردم اقرار گرفته که آیا شما در آفرینش خود، نزول باران، خروج گیاهان و تولید آتش نقشی دارید؟

نیاز به آتش در بیابان، بارزتر از نیاز به آن در محل مسکونی است. مسافر در بیابان، برای حفظ خود از سرما، پیدا کردن راه در شب و مقابله با خطر حیوانات وحشی، نیاز به نور و حرارت و آتش دارد.

 هیچ چیز و هیچ کس بدون اراده خداوند نمی تواند در جهان تأثیر گذارد. بنابراین اعتقاد به تأثیر ستارگان در زندگی انسان خرافه ای بیش نیست و هیچ کس ستاره بختی در آسمان ندارد که موجب خوش بختی یا بد بختی او شود. امام کاظم(ع) فرمود: خداوند، ستارگان را ستایش کرده و به مواقع آنها سوگند یاد نموده است.

"مواقع النجوم" به محل استقرار و حرکت شتارگان گفته می شود. سوگند به مسیر گردش کرات آسمانی مهم تر از سوگند به خود آنهاست، چون عظمت و وسعت مواقع نجوم، هزاران برابر کرات است. 

  گزیده ای از نکات این گلبرگ 

 دوزخیان، از سخت ترین خطاب های تحقیر آمیز برخوردارند.

 اصحاب شمال، گمراهان هستند که ما در هر نماز از خدا می خواهیم از آنان نباشیم.

 بدتر از گمراهی، تکذیب کردن است وگرنه بسیاری از گمراهان، توفیق هدایت می یابند.

 تمام تحقیرهای روانی و عذاب جسمانی، پذیرایی مقدماتی اصحاب شمال است! پس پذیرایی اصلی چیست؟

 خداوند عادل است و کیفرهای او عادلانه. همه سختی ها نتیجه عملکرد خود انسان است و آن روز، روز کیفر و پاداش است.

 چرا شک در معاد می کنید؟ کسی که شما را آفرید بار دیگر نیز می آفریند.

 با منکران و ناباوران، مستدل گفتگو کنید.

 توبیخ بعد از استدلال است.

 در استدلال به یک دلیل و نمونه بسنده نکنیم.

 در تبلیغ و مجادله، با استفاده از شیوه سؤال و پرسش، وجدان مخاطبان را بیدار و به یاری فراخوانیم.

 قدرت الهی، هم در آفریدن نمودار است و هم در میراندن.

 مرگ، یک حادثه و اتفاق نیست، براساس حکمت و حساب و کتاب است.

 پایان عمر و زمان مرگ، تنها به دست خداست.

 مرگ انسان نشانه عجز خداوند از زنده نگه داشتن نیست، بلکه تقدیری حکیمانه است.

 قدرت الهی مطلقه است و هیچ شخص یا قدرتی نمی تواند از مرگ فرار کرده و بر این تقدیر الهی غالب شده و بر آن پیشی بگیرد.

 فلسفه مرگ، جایگزین شدن و پیدایش تحولات جدید است.

 قدرت خداوند بر جابجایی مرگ و زندگی، دلیل قدرت خداوند بر ایجاد معاد است.

 دنیا عبورگاه است نه توقف گاه.

 انسان از وضع قیامت آگاه نیست که چه زمانی خواهد بود و در چه شرایطی حاضر می شود.

 همان قدرتی که از یک دانه بذر، خوشه ها پدید می اورد، می تواند از تک سلول انسان مرده ای دوباره او را زنده کند.

 فعل و انفعالات طبیعی با اراده خداوند است.

 برخی انسان ها، تا محصولشان خار و خاشاک نشود و سرشان به سنگ نخورد، وجدانشان بیدار نمی شود.

 استدلال های قرآن، فراگیر، ساده و در عین حال عمیق است. نگاهی به آب، برای توجه انسان به مبدأ و معاد کافی است.

 نزول آب نوشیدنی، نشانه حکمت و قدرت الهی است.

 نزول باران از آسمان، از قدرت انسان خارج است و این برای خداشناسی کافی است.

 آفرینش، کلاس تدبر، تذکر و زمینه ساز تشکر است.

 همان خدایی که آتش را از دل درخت بیرون می آورد، مرده ها را از دل زمین بیرون می آورد.

 خروج اتش از درخت، از دو جهت می تواند یاد آور قیامت باشد: یکی از جهت خروج انرژی ذخیره شده در آن که در قالب آتش بروز می کند، دیگری آن که آتش دنیا، انسان را به یاد آتش دوزخ می اندازد.

 خداوند، گاهی به چیزهای کوچکی مانند انجیر سوگند یاد می کند و گاهی به کهکشان و مسیر ستارگان. آری برای خداوند کوچک و بزرگ، کاه و کوه یکی است.

 هر ستاره ای، مدار و مسیر حرکت منظم و مخصوص به خود دارد.

 بشر به تمام مسیرهای کرات آگاه نیست و علم نجوم و کیهان شناسی انسان علی رغم تلاش او ناقص است.